English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3880 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
chasten U تصفیه وتزکیه کردن
chastened U تصفیه وتزکیه کردن
chastening U تصفیه وتزکیه کردن
chastens U تصفیه وتزکیه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
catharsis U تصفیه وتزکیه نفس بوسیله هنر
compound U تصفیه کردن
compounded U تصفیه کردن
to a upon U تصفیه کردن
puriform U تصفیه کردن
rectify U تصفیه کردن
reconciling U تصفیه کردن
rectified U تصفیه کردن
depurate U تصفیه کردن
smeet U تصفیه کردن
rarefy U تصفیه کردن
rarify U تصفیه کردن
refines U تصفیه کردن
sublimating U تصفیه کردن
refine U تصفیه کردن
tries U تصفیه کردن
calcine U تصفیه کردن
sublimates U تصفیه کردن
sublimated U تصفیه کردن
sublimate U تصفیه کردن
try U تصفیه کردن
compounds U تصفیه کردن
to set at rest U تصفیه کردن
accommodate U تصفیه کردن
accommodated U تصفیه کردن
to pay out U تصفیه کردن
to pay off U تصفیه کردن
accommodates U تصفیه کردن
administers U تصفیه کردن
administering U تصفیه کردن
administered U تصفیه کردن
administer U تصفیه کردن
reconcile U تصفیه کردن
reconciles U تصفیه کردن
rectifies U تصفیه کردن
clarifying U تصفیه کردن
filter U تصفیه کردن
accorded U تصفیه کردن
accord U تصفیه کردن
clarify U تصفیه کردن
accords U تصفیه کردن
clarifies U تصفیه کردن
filters U تصفیه کردن
to try out U خوب ازمایش کردن کاملاازمودن تصفیه کردن گداختن
acquitting U پرداختن و تصفیه کردن
air refining U با هوا تصفیه کردن
refines U تصفیه کردن پالودن
acquits U پرداختن و تصفیه کردن
check out U تصفیه حساب کردن
to make odds even U اختلافات را تصفیه کردن
refine U تصفیه کردن پالودن
acquit U پرداختن و تصفیه کردن
purifying U تصفیه کردن پالودن
purifies U تصفیه کردن پالودن
settles U تصفیه حساب کردن
settle U تصفیه حساب کردن
purify U تصفیه کردن پالودن
clean-up U عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
clean up U عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
to pay up U حساب پس از افت را تصفیه کردن
smelts U تصفیه کردن گداخته شدن
smelted U تصفیه کردن گداخته شدن
smelt U تصفیه کردن گداخته شدن
accommodate U وفق دادن تصفیه کردن
age harden U تصفیه کردن عمل اوردن
accommodated U وفق دادن تصفیه کردن
adjusts U تصفیه نمودن تنظیم کردن
accommodates U وفق دادن تصفیه کردن
adjusting U تصفیه نمودن تنظیم کردن
urbanising U صاف کردن تصفیه کردن
establish U تصدیق کردن تصفیه کردن
urbanises U صاف کردن تصفیه کردن
establishing U تصدیق کردن تصفیه کردن
urbanizing U صاف کردن تصفیه کردن
establishes U تصدیق کردن تصفیه کردن
urbanizes U صاف کردن تصفیه کردن
urbanised U صاف کردن تصفیه کردن
urbanized U صاف کردن تصفیه کردن
urbanize U صاف کردن تصفیه کردن
puriform U پاک کردن تصفیه کردن
settle U واریز کردن تصفیه کردن
settles U تصفیه کردن سازش کردن
etherealize U اسمانی کردن تصفیه کردن
settle U تصفیه کردن سازش کردن
settles U واریز کردن تصفیه کردن
carring over U تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
pattinsonprocess U عمل پاک کردن سرب از سیم تصفیه سرب
clarification U تصفیه
arrangement U تصفیه
depuration U تصفیه
adjustments U تصفیه
adjustment U تصفیه
liquidation U تصفیه
infiltration U تصفیه
fining U تصفیه
administration U تصفیه
administrations U تصفیه
clearance U تصفیه
water softeners U اب تصفیه کن
expurgation U تصفیه
percolation U تصفیه
water softener U اب تصفیه کن
settlement U تصفیه
conciliation U تصفیه
water purification U تصفیه اب
purgation U تصفیه
arrangements U تصفیه
rectification U تصفیه
settlements U تصفیه
trustee U مدیر تصفیه
trustees U مدیر تصفیه
expurgatory U تصفیه کننده
filtration U تصفیه پالایش
depurative U تصفیه کننده
settlements U تصفیه پرداخت
gold refining U تصفیه طلا
gold parting U تصفیه طلا
gas cleaning U تصفیه گاز
expurgator U تصفیه کننده
refinery U تصفیه خانه
catharsis U تصفیه تطهیر
clarifies U تصفیه شدن
settlement U تصفیه پرداخت
adjust تصفیه نمودن
clarifying U تصفیه شدن
depurator U تصفیه کننده
depuratory U تصفیه کننده
clarify U تصفیه شدن
official receiver U مدیر تصفیه
calcining method U روش تصفیه
primary treatment U تصفیه نخستین
purification U شستشو تصفیه
purificator U تصفیه کننده
official liquidator U مدیر تصفیه
administratrix U مدیره تصفیه
refines U تصفیه شدن
zone purification U تصفیه منطقهای
refinef copper U مس تصفیه شده
water sterilizing bag U کیف تصفیه اب
discharge U مفاصا تصفیه
average adjustment U تصفیه خسارت
have it out with someone <idiom> U تصفیه حساب
calcining klin U بوته تصفیه
break up price U بهای تصفیه
order of discharge U حکم تصفیه
overrefinement U تصفیه بسیار
receivers U مدیر تصفیه
refineries U تصفیه خانه
discharges U مفاصا تصفیه
refine U تصفیه شدن
secondary treatment U تصفیه دومین
liquidation U تصفیه شرکت
sewage purification U تصفیه فاضلاب
outstandingly U تصفیه نشده
purified U تصفیه شده
liquidator U مدیر تصفیه
refined U تصفیه شده
receiver U مدیر تصفیه
liquidators U مدیر تصفیه
administrator U مدیر تصفیه
administrators U مدیر تصفیه
outstanding U تصفیه نشده
unsettled U تصفیه نشده
sewage works {sg} U تصفیه خانه فاضلاب
realization [American E] [of something] U تصفیه شرکت [اقتصاد]
calcined lime U اهک تصفیه شده
expurgatorial U تصفیه یاتنقیح کننده
waste water purification plant U تصفیه خانه فاضلاب
cathartic U تصفیه کننده روانپاکساز
gold refinery U واحد تصفیه طلا
raffinate U ماده تصفیه شده
muscovado U قند تصفیه نشده
filtrate U مایع تصفیه شده
refined lead U سرب تصفیه شده
liquidation [of something] U تصفیه شرکت [اقتصاد]
aquavitae U الکل تصفیه نشده
realisation [British E] [of something] U تصفیه شرکت [اقتصاد]
liquidation of company U تصفیه امور شرکتها
scrubbing process U فرایند شستشو و تصفیه
refined asphalt U قیر تصفیه شده
refined iron U اهن تصفیه شده
furnace refining U تصفیه و پالایش کوره
refined oil U نفت تصفیه شده
refined spelter U روی تصفیه شده
leaching U تصفیه بوسیله شستشو
purofier U اسباب تصفیه گاز
peaceful adjustment of disputes U تصفیه مسالمت امیز
filtering U صاف کنندگی تصفیه
provisional assignee U مدیر تصفیه موقت
purificative U تصفیه کننده تصفیهای
purificatory U تصفیه کننده تصفیهای
air refining process U فرایند تصفیه با هوا
clarificant U ماده تصفیه کننده
clarified U ناب تصفیه شده
filterable U قابل پالایش تصفیه پذیر
we squared for our meal U حساب خوراکمان را تصفیه کردیم
filtrable U قابل پالایش تصفیه پذیر
calcined ore U سنگ معدن تصفیه شده
clearance sale U فروش به منظور تصفیه حراج
clearance sales U فروش به منظور تصفیه حراج
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com